بیست

نوشته های ایمان زندیه

بیست

نوشته های ایمان زندیه

مجنون بی چاره

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلی نشست


عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود


گفت یا رب از چه خارم کرده ای؟

   بر صلیب عشق دارم کرده ای ؟


خسته ام زین عشق دل خونم نکن

من که مجنونم تو مجنونم نکن


مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو من نیستم


گفت ای دیوانه لیلایت منم

در رگت پیدای پنهانت منم


سالها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی

نظرات 1 + ارسال نظر
هامون::. پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ب.ظ

عالی بود ..عزیزمم.. خیلی خوشم اومد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد