بیست

نوشته های ایمان زندیه

بیست

نوشته های ایمان زندیه

خنده دلگشا

تاب بنفشه می دهد طره مشکسای تو

پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو


ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز

کز سر صدق می کند شب همه شب دعای تو


دشمن و دوست گو بگو هر غرضی که ممکن است

جور همه جهانیان می کشم از برای تو


خرقه زهد و جام می گرچه نه در خور هم اند

این همه نقش میزنم از جهت رضای تو

شور شراب و سوز عشقآن نفسم رود ز سر

کاین سر پر هوس شود خاک در سرای تو


من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان

قال و مقال عالمی می کشم از برای تو


مهر رخت سرشت من خاک درت بهشت من

عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو


دلق گدای عشق را گنج بود در آستین

زود به سلطنت رسد هر که بود گدای تو


شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست

جان دعاست شاه من بیتو مباد جای تو


دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار

گوشه تاج سلطنت می کشند برای تو


خوش چمنی است عارضت خاصه که در بهار حسن

حافظ خوش کلام شد مرغ سخن سرای تو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد